۸ مرد تبهکار که در جریان پرونده‌های متفاوت دست به سرقت و کلاهبرداری می‌زدند از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شدند.

تبهکاران

به گزارش همشهری آنلاین، در میان متهمان دستگیر شده، راننده پرایدی که با سوار کردن زنان مسافر دست به سرقت از آنها می‌زد، مردی که به راحتی توانسته بود از هزار نفر کلاهبرداری کند، ۲ مرد تحصیلکرده که در پوشش شرکت لیزینگی دست به کلاهبرداری ۷۰ میلیاردی زده بودند و ۲ نفر که دریچه‌های آب را از خیابان‌ها سرقت می‌کردند به چشم می‌خورند. متهمان دستگیر شده روایت‌های متفاوتی از جرایمی که رقم می‌زدند را تعریف می‌کنند.

گفت‌وگو ۱

کلاهبردار یا نخبه؟

نیما متولد سال ۶۴ است و سابقه سرقت، کلاهبرداری و آدم ربایی در پرونده‌اش دارد. می‌گوید یک‌بار توانسته از دست مأمور بدرقه زندان فرار کند اما در نهایت دستگیر شده است. او خودش را خلاق و نخبه می‌داند و می‌گوید علاقه زیادی به مطالعه کتاب‌های مختلف دارد و اطلاعات عمومی‌اش بالاست اما به جای درست زندگی کردن سر از دنیای تبهکاران در آورده است.

به چه جرمی دستگیر شده‌ای؟

کلاهبرداری از بیش از هزار نفر.

با چه شگردی؟

نقشه جالبی کشیده بودم. ببینید ابتدا یک شرکت خصوصی یا ارگانی خاص و یا نهاد دولتی را شناسایی می‌کردم. می‌رفتم تحقیق می‌کردم و نام تمام کارکنانش را به‌دست می‌آوردم. مرحله بعد این بود که باید صدای مدیر مجموعه را می‌شنیدم. من تبحر خاصی در تقلید صدا دارم و بعد از اینکه مدیر را شناسایی می‌کردم و صدایش را می‌شنیدم، سراغ مرحله بعد می‌رفتم. یک روز که مدیر سرکارش نبود به مدیر مالی زنگ می‌زدم. با تقلید صدای مدیر مجموعه خودم را جای او جا زده و می‌گفتم مثلا برادرزنم تصادف کرده است و نیاز به پول دارم اما به‌دلیل ناآرامی‌های اخیر و اختلال در سیستم شتاب نمی‌توانم پول جابه‌جا ‌کنم. از مدیر مالی می‌خواستم که مقداری پول به حسابی واریز کند و او هم فورا پول را واریز می‌کرد. گاهی ۲ برابر پولی که من درخواست می‌کردم به‌حساب واریز می‌کرد، برای خودشیرینی!

چطور به این راحتی به تو اعتماد می‌کردند؟

شما همین الان موبایلت را به من بده و بشین تماشا کن که چطور با یک تماس ۱۵ میلیون تومان پول به جیب می‌زنم! من یک نخبه‌ام! استعدادی دارم که در وجود همه نیست. خیلی خوب می‌توانم افراد را متقاعد کنم. اما مهم‌تر از همه تبحرم در تقلید صدا بود. به جز تهران، در شهرستان‌ها هم گاهی با همین نقشه کلاهبرداری می‌کردم.

شده بود که نقشه‌هایت عملی نشود و کسی پول به حسابت نریزد؟

شاید هزار بار پیش آمد که طرف فریبم را نخورد و پول نریخت اما از آن طرف بیش از هزار نفر پول واریز کردند.

چند وقت است که با این شگرد کلاهبرداری می‌کنی؟

یک سال و نیم، حدود ۲ سال. شاید در این مدت حدود ۸ میلیارد تومانی گیرم آمد.

با پول سرقتی چه کردی؟

خرج تفریح، سفر و خوشگذرانی می‌شد.

۸ میلیارد تومان برای خوشگذرانی؟

در کل آدم خوشگذرانی هستم و در لحظه زندگی می‌کنم به جای اینکه بخواهم پس‌انداز کنم و در آینده زندگی کنم.

این ایده چطور به ذهنت رسید؟

در زندان فکر کردم و این ایده به ذهنم رسید. گفتم که، من نابغه و نخبه هستم. فکرم خیلی خوب کار می‌کند. همه می‌گویند تو خیلی باهوشی. از بچگی می‌گفتند تو با این هوش و ذکاوتی که داری در آینده کاره‌ای می‌شوی، خودم دوست داشتم خلبان بشوم اما خب دزد شدم.

چرا با این هوشت کار مثبت انجام نمی‌دهی به جای دزدی؟

نشد دیگر. روزگار مرا تبدیل به دزد کرد.

چند بار زندان رفته‌ای؟

۲ مرتبه. یک‌بار به جرم سرقت و بار دیگر آدم‌ربایی. وقتی به جرم سرقت زندانی شدم، به دوستم زنگ زدم تا مرا فراری بدهد. روزی که می‌خواستند مرا به دادگاه ببرند، با کمک دوستم مأمور بدرقه را ربودیم و توانستم فرار کنم اما مدتی بعد دستگیر شدم که اتهام ربودن مأمور هم در پرونده‌ام ثبت شد.

گفت‌وگو ۲

در کمین زنان

در اداره آگاهی تهران چند زن به چشم می‌خورند که آمده‌اند تا سارقی را که به‌عنوان مسافرکش از آنها سرقت کرده بود شناسایی کنند. متهم، جوانی کم سن و سال و لاغراندام است که کلاه به سر دارد و زمان زیادی از دستگیری‌اش نمی‌گذرد. به محض اینکه وارد سالن اداره آگاهی می‌شود، شاکیان او را شناسایی می‌کنند؛ به سمتش می‌روند و با فریاد می‌گویند که این مرد آنها را تهدید به مرگ کرده بود.

یکی از شاکیان دکتر داروساز است. می‌گوید: متهمان ۲ نفر بودند و ظاهرا یکی‌شان هنوز فراری است. او درباره روزی که در دام متهم و همدستش افتاد می‌گوید: یکی از روزهای مهرماه بود که از شرکت داروسازی بیرون آمدم تا به خانه بروم. هوا تاریک شده بود و چون اینترنتم دچار اختلال شده بود نتوانستم تاکسی اینترنتی بگیرم و آن شب سوار بر یک خودروی پراید نقره‌ای رنگ شدم که گمان می‌کردم مسافربر شخصی است. به جز راننده، پسری جوان در صندلی عقب نشسته بود که تصور کردم مسافر است.

روی صندلی شاگرد هم وسیله‌ای قرار داشت و راننده از من خواست در صندلی عقب بنشینم. هنوز مسافتی طی نشده بود که ناگهان مردی که کنارم نشسته بود و من فکر می‌کردم مسافر است دستش را روی گردنم قرار داد و سرم را زیر صندلی برد. فریاد کشیدم اما او چندبار به سرم کوبید و با چاقو تهدیدم کرد و گوشی موبایل، کارت‌های عابربانکم و رمزشان را از من گرفت. آنها دستگیره در ماشین را باز کرده بودند و من راهی برای فرار نداشتم. در طول مسیر آنقدر التماس‌شان کردم که در نهایت مرا در اتوبان یاسینی به بیرون از ماشین پرتاب کردند. آنها حدود ۱۵۰ میلیون تومان پول از حسابم سرقت کردند و بعد از این اتفاق مدتی تحت درمان بودم. اظهارات بقیه شاکیان نیز مشابه اظهارات خانم دکتر است. حالا دزد پرایدسوار که ۲۷ ساله است از جزئیات سرقت‌هایش می‌گوید.

چرا سرقت می‌کردی؟

بنویسید به‌خاطر حماقت. چون واقعا حماقت کردم. من مشکل مالی نداشتم و نمی‌دانم چه شد که وارد این بازی شدم. انگار دلم می‌خواست هیجان را تجربه کنم اما هیجان اشتباه!

شغلت چیست؟

آشپز یک هلدینگ هستم و درآمدم خوب بود. چند وقت قبل پسری جوان همکارم شد و او وسوسه سرقت را به جانم انداخت. می‌گفت بیا در زندگی ریسک کنیم و به پول برسیم. آنقدر گفت که قبول کردم.

چرا فقط از زنان سرقت می‌کردید؟

همدستم نظرش این بود که فقط از زنان سرقت کنیم. شاید به‌خاطر اینکه ضعیف بودند. اما انگیزه من تجربه هیجان بود.

تو به زنان آسیب زدی، آنها را تهدید به قتل کردی، کتکشان زدی و حالا می‌گویی می‌خواستی هیجان را تجربه کنی؟

متهم سکوت می‌کند و بعد می‌گوید: حماقت کردم!

طعمه‌هایتان را چطور انتخاب می‌کردید؟

بیشتر آنها را همدستم شناسایی می‌کرد. اما معمولا افرادی بودند که لباس گران‌قیمت یا گوشی مدل بالا داشتند.

با اموال سرقتی چه می‌کردید؟

با کارت‌های عابربانک طلا و دلار می‌خریدیم، گوشی‌ها را هم همدستم می‌فروخت. پولش هم خرج تفریح و خوشگذرانی می‌شد.

چه زمان‌هایی راهی سرقت می‌شدید؟

وقتی هوا رو به تاریکی می‌رفت. ببینید گاهی می‌شد تا ۱۰ شب سمت سرقت نمی‌رفتیم، گاهی هم هر شب می‌رفتیم به جز آخر هفته‌ها. چون زنان شاغل آخر هفته‌ها تعطیل بودند.

گفت‌وگو ۳

سرقت به‌خاطر رفاقت

ماموران پلیس آگاهی پایتخت به دستور سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران از چند روز قبل تحقیقات برای دستگیری سارقان دریچه‌های فلزی داخل تونل نیایش را آغاز کردند. پرونده‌ای که با شکایت نماینده حقوقی شهرداری شکل گرفت و کارآگاهان در جریان تحقیقات تخصصی موفق شدند ۲ متهم را در این پرونده دستگیر کنند. گفت‌وگو با یکی از آنها را بخوانید.

انگیزه‌ات از سرقت چه بود؟

به خاطر رفاقت وارد این کار شدم. خودم مشکلی نداشتم. دوستم اما ۳ قلو داشت که یکی از آنها معلول بود و برای درمانش نیاز به پول داشت. او پیشنهاد دزدی داد و من هم به‌خاطر دوستی حاضر شدم با او همکاری کنم.

ایده این سرقت‌ها از تو بود؟

نه. دوستم یک‌بار که از تونل نیایش عبور می‌کرد دیده بود که چند نفری در حال سرقت هستند و او هم تصمیم گرفت با این شیوه دست به سرقت بزند. می‌گفت فقط تونل نیایش از این تجهیزات فلزی دارد و ما هم به آنجا رفتیم.

از این سرقت‌ها چقدر گیرتان آمد؟

هر دفعه ۶۰کیلو آهن سرقت می‌کردیم و بستگی به قیمت آهن داشت که چقدر می‌فروختیم. معمولا ضایعاتی‌ها از ما می‌خریدند.

نمی‌ترسیدید در حال سرقت دستگیر شوید؟

خیلی سریع کار را انجام می‌دادیم. طوری که کسی متوجه نشود.

چطور دستگیر شدید؟

آن شب پلاک ماشین را مخدوش کردیم و رفتیم سرقت اما هنگام خروج از تونل پلیس کمین کرده بود و دستگیر شدیم.

گفت‌وگو ۴

کلاهبرداری ۷۰ میلیارد تومانی

۳ مرد و یک زن اعضای باندی بودند که در پوشش شرکت لیزینگی و فروش اقساطی خودرو دست به کلاهبرداری ۷۰ میلیارد تومانی زده‌اند. ۲ نفر از آنها دیروز به اداره آگاهی تهران منتقل شدند و جزئیات کلاهبرداری را فاش کردند. یکی از آنها که لیسانس حقوق دارد و دلش می‌خواسته روزی پلیس شود، به شهروندان توصیه می‌کند که گول شرکت‌های لیزینگی که وعده فروش قسطی ماشین را می‌دهند نخورند چون خیلی از این شرکت‌ها فقط قصد کلاهبرداری دارند.

با چه شگردی دست به کلاهبرداری می‌زدید؟

ما کارمندان شرکت بودیم، مدیر شرکت کلاهبردار اصلی بود. ما در فضای مجازی آگهی فروش خودروی قسطی منتشر می‌کردیم. خریداران با ما تماس می‌گرفتند و ما آنها را به شرکت معرفی می‌کردیم. افرادی که معرفی می‌شدند خبر نداشتند که شرکت دامی برایشان پهن کرده است. از طرفی شرکت تجهیزات فراوان و نیروی زیاد داشت. از کارمندان مالی و حسابدار گرفته تا کارمند فروش و ... خلاصه یک شرکت واقعی به‌نظر می‌رسید تا افراد به راحتی پولشان را در اختیار مدیر قرار بدهند. بعد که مشتریان ثبت‌نام می‌کردند و پولی که داده بودند زیاد می‌شد، فرار می‌کردیم.

مالباخته‌ها چقدر پول پرداخت می‌کردند؟

مثلا فرض کنید شما می‌خواهید یک پژو بخرید که مثلا قیمتش ۳۰۰میلیون تومان است. ۱۰۰تومان شرکت نقدی می‌گرفت و مابقی را به‌صورت چک و اقساطی. تحویل را هم می‌گذاشت برای یک ماه بعد. بعد از یک ماه یا شرکت را تعطیل می‌کرد یا می‌گفت به‌دلیل نوسان در بازار تحویل دیرتر است و در این فرصت پول‌ها را از افراد دیگر می‌گرفت و بعد شرکت را تعطیل و همه فرار می‌کردند.

چه شد که وارد این کار شدی؟

چند وقتی بود که در جست‌وجوی یک کار مناسب بودم که آگهی استخدام در شرکت لیزینگی را دیدم و جذب آنجا شدم. البته آرزویم این بود که پلیس شوم، لیسانس حقوق دارم و همدستم نیز لیسانس روانشناسی دارد. او می‌خواست دکتر روانشناس شود اما حالا اینجاییم، به جرم کلاهبرداری.

چرا وقتی فهمیدید ماجرا کلاهبرداری است، استعفا ندادید؟

چون به پول نیاز داشتیم.

کد خبر 724415
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار حوادث

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha